بنام پروردگار یگانه هستی بخش چقدر بی تابانه و پرشورم وقتی با تمام وجودم حس میکنم تو حاکم قلب من شدی تو روح و مغز مرا فتح کردی تو اعتصاب عشق کردی در رویاهای من... وقتی به وجود و مردانگیت می اندیشم مغزم ذوب می شود و بی اختیار ضربان قلبم وجودم را فرا میگیرد وقتی نامت را در قلبم تکرار میکنم نام زیبایت ضربان قلبم میشود امیر و حاکم قلب بی قرارم چقر خوب است حس تورا داشتن و در کنارت زیبا و آرام زیستن.. نمی دانی که چقدر بی تاب و پرهیجانم و برای دیدارت ثانیه شماری می کنم زمانی که به لحظه دیدار نزدیک می شوم دلشوره ی عجیبی وجودم را فرا میگیرئ و انگار اولین لحظه ای است که می خواهم تورا ببینم و دلم عاشقانه به سویت پر میکشد... چه حس محشری است وقتی دست و پایم میلرزد وبه چشمان پر از عشقت خیره می شوم همان چشمانی که مرا مجذوب خود کرد و قلبم را عاشق...چشمانی که محراب قلب من است و به من نوید آرامش میدهد از وجودت میگویم از وجود پر مهری که با همه ی سختی ها و دشواری ها دست و پنجه نرم میکند و به جرات میگویم شهامت و مردانگیت ستودنی است و من شیفته ی بزرگواری و شجاعتت هستم دیگر از کدامین جملات و احساس قلبم بگویم تا دستانت را بالا ببری و تسلیم شوی که من عاشقترینم؟؟؟؟؟؟؟ از شبهای دلتنگیم بگویم که خدا را به عظمت و جلالش سوگند می دهم و با تضرع التماسش را میکنم و عاشقانه تورا ازش طلب می کنم و آنقدر صدایش میکنم تا نگاهم کند با اشکهایم که بی اختیار روی گونه هایم سر میخورد ازاو میخواهم تا دستهانم را بگیرد و لحظه های بی تو بودن را پایان دهد چقدر دلشوره دارم برای خوابیدنت برای تنها بودنت برای دردهایت برای همه ی غمهایی که از من میپوشانی و دم نمیزنی برای مهربانیت چقدر غصه میخورم وقتی نیستی چقدر اشک میریزم چشمانت پر از غم می شود دلم تاب نمی آورد وقتی خنده روی لبانت جای نمیگیرد همه ی آن لحظه ها در دلم تند تند خدارا صدا میزنم و باز هم نشان می دهد که بهترین تکیه گاه ماست.... خدایا شکرت ممنونم بخاطر لطف و محبتای بی انتهایت از رویایم بگویم رویاهای قشنگی که در همه ی لحظه هایش حضور داری و پشتیبانم هستی رویاهایی که تنها شریک و همیار زندگیم هستی ثانیه هایی که کنار تو سپری می شود و من غرق در خوشحالی و آرامشم چقدر لحظه هایم تورا کم دارند...چقدر از لحظه هایی که بی تو نفس میکشم متنفرم لحظه هایی که بی انگیزه و با آه سپری می شود.. از دنیایم بگویم دنیایی که فقط تو در آن جای داری و کس دیگری را جز تو نمی بینم ... این همه گفتم و گفتم تا دستانت را بگیرم و عاشقانه بر آن بوسه زنم و در گوشت زمزمه کنم روزت مبارک همسرم... روزت مبارک امیر من ،امیرالمومنین نگهدارت باشد و سایه ی مهرت بالای سرم به حق همین روز عزیز... به امید آن روز که شبهایم را بین بازوان مردانه ات سحر کنم... بابا محمود عزیزم پشت همین تریبون می خوام روزتو تبریک بگم میدونم که نمیدونی و نمیخونی اما دلم خیلی می خواست که بهت تبریک بگم "روزت مبارک" همسر مهربونم ،امیرم ،خیلی دوست دارم حمیده
+نوشته
شده در جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, ;ساعت14:32;توسط hamide; |
|
به نام خالق زیبایی ها امروووز.... خدایااا چه روزی بووود... خدایا شکررت بخاطر همه ی مهربونیای بی پایانت.... شکررت امروز یه اتفاق خیلی قشنگ افتاد تو خونه خیلی آروم داشتیم فیلم میدیدیم که پاشدم چایی بریزم!! یهو امیر پاشد و خیلی غیر منتظره سرشو گذاشت رو شونم چشاش سرخ شد اشک بی اختیار و بی صدا از گوشه چشاش سر خورد رو گونه هاش داشتم از نگرانی میمردم اما اشکاشو پاک کردم و باهاش اشک ریختم دلم ندای عشق میداد و این توی چشای پر از عشقش آشکارا دیده میشد !! خیره شدم تو چشاش جونمو میخواستم بدم تا اشکاش نیاد قلبم گریه میکنه اشکاش میاد؛ نفسم قطع میشه خنده نیست رو لباش هیچی نمیتونستم بگم امیرم گفت هیچی جز کنار من بودن و نمیخوااد نمیدونین چه حالی شدم از خوشحالی بغض گلوم و داشت میترکوند دلش واسم تنگ شده بود کنار هم بودیمو و حس دلتنگی وجودمونو گرفته بود شاید کمتر کسی این حس و تجربه کرده ولی مطمنم اونی که عشق و دوست داشتن وجودشو گرفته حس منو میفهمه... لحظه لحظه های من ،کنارت بودن آرزوی منه و خداا قولشو بهم داده... گریه نکن دیگه عشقم قربوون اون اشکای پاکت بشم و فدای اون دل دریاییت تو نابترینی تو یه فرشته از خدایی... من همه ی شادیهای زندگیمو به تو مدیونم و قدرتو میدونم دنیای من لحظه لحظه هامو فدای وجودت میکنم و چشامو فرش زیر پات عاشقونه میپرستمت مرد رویاهای من...
+نوشته
شده در چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, ;ساعت21:22;توسط hamide; |
|
لَعنَت بِه اِس اِم اِس
بِه موبایــل
بِه اینترنت
بِه مَسیج
مَن
خودت را اَز نَزدیک میخواهـــــــــــــَـــــــــم !
+نوشته
شده در پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, ;ساعت22:23;توسط hamide; |
|
به نام آفریدگار عشق سلام بهترینم... داشتنت معجزه ی بزرگی تو زندگیمه هدیه بزرگیه از طرف خدای مهربوون خدایی که تنها پناه من و توا اونه که از همه حس و حال ما خبر داره و همیشه هوامونو داره دنیای من کنارت بودن آرزوی منه چون تو همه ی اون لحظه ها پر از آرامش و شادیم و همه ی لبخنداو شادیهامو مدیون آغوش گرمتم برق چشای قشنگت بی نظیره و همتا نداره ازت ممنونم بخاطر همه ی محبتای بی انتهات فرشته ی شبهای تارم دیوووونتم هرلحظه کنارت بودن تجربه یه حس تازس حسی که نادر و کمیابه بدون تو میترسم از این دنیای دلگیر از این دستای سردم که هر لحظه تورو بهونه میگیرن بدون تو درگیرم فکرم پریشونه دلم تنگه دنیام ویروونه ای جوونم دستمو بردم تو موهام دستم خورد به اون تیکه از موهام که امروز بافتیش و من دستاتو بوس میکردم هنوز بازش نکردم بهش دست میزنم حس قشنگیه بهم میده دستای مرد بزرگ زندگیم موهام و با حوصله بافته و چشاشو به موهام دوخته الهی فدای بند بند انگشات بشم میبوسمشووون هوااارتا... خیلی دوست دارم امیر لحظه هام...
+نوشته
شده در پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, ;ساعت21:47;توسط hamide; |
|
سلام فرشته مهربوونم...تک ستاره ی قلب بی قرارم...همه ی زندگی من...مرد رویاهام دیشب حسابی بی قرار و دلتنگت بودم امروز که دیدمت جون گرفتم و لحظه هام شد زیباترین لحظه ها به وجود پر برکتت تو زندگیم میبالم و لحظه لحظه هام با فکرتو سپری میشه... امیر قلبم همیشه کنارت میمونم و با گذشت هر لحظه کنارت بیشتر عاشقت میشم همسر مهربونم بدون که لحظه لحظه کنارتم و تا آخر عمرم فداتم تو خوشی و غمات (که ایشاله همیشه آروم و بی غصه باشه قلب مهربونت)کنارتم و تنهات نمیذارم دوست دارم ضربان قلب من...یکی ی دونه ی قلبم
+نوشته
شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, ;ساعت20:58;توسط hamide; |
|
به نام خدا سلام ... فرشته ی مهربونم،همسر بی نظیر من... امروز انگار دوباره متولد شدم قلبم داشت از غصه دق میکرد... دلم برای مهربونیات لک زده بود... بازم بهت میگم که دارم و تو این دنیا فقط تورو دارم لحظه لحظه هامو کنار تو میخوام و بی تو حتی نفس کشیدنم حرامه برام... همیشه کنارم باش بدون امید و انگیزه زندگی من تنها تویی امروز روز قشنگی بود بخاطر همه ی زحمتات ازت ممنونم و دستاتو بوسه بارون میکنم
+نوشته
شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ;ساعت21:11;توسط hamide; |
|
مردها مهربانند و زنها خود خواه! ********************* دیروز خونه مهمون داشتیم ، پرسیدن بچتون کجاست ؟؟؟ مامانم گفت : تو فیسبوک *** **************** يادش به خير زماني كه راهنمايي بوديم يه دبير داشتيم هر موقع از دست ما عصباني ميشد ميگفت: گوساله ها خجالت بكشيد من جاي پدرتون هستم! **************** تو مترو داري اس ام اس مي دي بايد بابغل دستيت حتمن مشورت كني !! چون اونم در جريانه كامل...بالخره دوتا عقل بهتر كار مي كنه !! **************** یکی از رفقا سوغاتی شورت ۴۰ دلاری واسم آورده! ************* از قلبم پرسيدم:چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه؟ *************
دلیلش هم اینه که خیلی از زنها حاضر نیستند به مردی که نمیشناسند کمک کنند
ولی مردها حاضرند حتی واسه زنهای غریبه هم بمیرن!!!
چقدر این مردها آقان...
پرسیدن فیس بوک کجاست ؟
مامانم گفت : جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک میزنن
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!
جواب داد:من کارم خونرسانى به بدنه،از من شِرو ور نپرس!!
+نوشته
شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, ;ساعت22:51;توسط hamide; |
|
به نام او.. سلام عشقم.همه ی زندگیم.مرد من.قلب من میخواستم از این فرصت استفاده کنم تا بازم بهت بگم که به داشتنت میبالم ازت ممنونم بخاطر همه ی زحمتایی که واسه همیشه آروم بودن من میکشی... امیر قلبم.شاهزاده روحم... هرلحظه بخاطر داشتنت مسرورمم دووووووووووستتت دارمممممممم.....
+نوشته
شده در دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, ;ساعت23:6;توسط hamide; |
|
انگار همين ديروز بود، احمدي نژاد (!!!) تو تلويزيون گفت : " آيا مشکل ما مدل موي جووناي ماست؟ ما يايد اقتصاد رو درست کنيم"، خيلي شانس آورديم نميخواست مدل موي ما رو درست کنه. وگرنه الآن همه کچل بوديم :| سه تا چيز هست که هيچ وقت آدم نميتونه فراموششون کنه دوره راهنماييم یک دختره تو خیابون صدام كرد ، یک پاکت نامه داد دستم،منه اُسكلم برداشتم نامه رو جلو چشش انداختم تو صندوق پُست.اولین جمله "خیلی بی شعوری" رو تو زندگیم اون روز شنیدم
***************
صبحانه، ناهار، شام
قرار نيست که همش احساساتي باشه
***************
***************
پسر:واي خداي من،عجب چهره زيبايي،چه لطافتي،مثل گل ميموني.
واسه پوستت از چي استفاده ميكني؟
دختر: Adobe Photoshop CS5!
+نوشته
شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, ;ساعت22:28;توسط hamide; |
|
رفتم از عابربانک پول بگیریم میگه : وجه نقد موجود نیست. بعد مینویسه درخواست دیگری دارید؟!... آره 4 تا جوک بگو بخندیم!!!!!!!!!!! %%%%%%%%%%%%%%
بچه ها توي کلاس داشتند سر و صدا مي کردند که ناظم مياد تو با عصبانيت مي گه : اينجا طويله است؟ %%%%%%%%%%%%%% به يارو ميگن چرا سرت رو خيس نكرده شامپو ميزني؟ ميگه اگه سواد داشته باشي نوشته مخصوص موهاي خشك!!!؟ %%%%%%%%%%%%%%
يکي از بچه ها مي گه : نه آقا اشتباهي اومديد!
+نوشته
شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ;ساعت23:39;توسط hamide; |
|